کاپیل راثی (Kapil Rathi)، مدیریت کراس تاور (CrossTower)، صرافی ارز دیجیتال و عرضه کننده محصولات ساختیافته است. او جزو مدیران بلند مرتبه در بورس قراردادهای اختیار معامله شیکاگو (Cboe)، بورس اوراق بهادار بتس (Bats)، بورس بینالمللی اوراق بهادار (ISE) و بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) بوده است. راثی دطی مطلبی که در وبسایت کوین دسک انتشار داده است، به اظهارنظر در خصوص شرایط کنونی حوزه مدیریت مالی غیرمتمرکز (دیفای (DeFi)) پرداخته است. مطلب زیر نوشته های کاپیل راثی میباشد.
امور مالی غیرمتمرکز (decentralized finance) یا در واقع دیفای (DeFi) توانسته مشتاقان و علاقه مندان زیادی را به خود جذب کند. یکی از زیرمجموعههای دیفای، صرافیهای غیرمتمرکز (DEX) میباشد که در حال حاضر، بیشتر از هر زمان دیگری به محبوبیت رسیده است. صرافیهای غیرمتمرکز، مانند زیرواِکس (0x)، یونیسواپ (Uniswap) و کایبر (Kyber)، سعی کرده اند تا با عرضه مدل معاملاتی همتابههمتا با صرافیهای متمرکز وارد رقابت بزرگی شوند. از لحاظ نظری، مدل معاملاتی همتابههمتا به هیچ واسطهای نیاز ندارد و برخلاف صرافیهای متمرکز، معاملهگر را ملزم به واریز پول نمیکند.
با این وجود، در صرافیهای غیرمتمرکز، یک معضل بزرگ وجود دارد: نقدینگی، یا به زبان دیگر، کمبود نقدینگی. در گذشته، خریدارانی وجود داشتند که قادر نبودند فروشنده پیدا کنند و فروشندگانی بودند که قادر نبودند خریدار پیدا کنند. با معضل کمبود نقدینگی، تنوع قیمتها در این پلتفرمها نمیتوانست با صرافیهای متمرکز وارد رقابت شود. دقیقاً نقش حیاتی صرافیهای متمرکز در اینجا قابل مشاهده است. آنها سفارشهای معاملهگران را در یک دفتر ثبت سفارش متمرکز ثبت میکنند تا به این روش قادر باشند نقدینگی را رصد کنند.
آخرین نسل از صرافیهای غیرمتمرکز، با مدلهای «بازارسازی خودکار» (Automated Market Making)، یا بهاختصار AMM، این مشکل نقدینگی را تا حدودی رفع کرد. در این مدلها، فراهمکنندگان نقدینگی داراییهایی را در دست شبکه میگذارند که با قراردادهای هوشمند کنترل و نظارت میشود. همچنین، صرافی نیز با بهره از یک فرمول ریاضی خودکار، سفارشهای خرید و فروش را فراهم میکند. افراد فعال در این صرافیها قادرند با بهره از روشهایی مانند «استخراج نقدینگی» (liquidity mining) و «کِشت سود» (yield farming) به شکل بالقوه به سود و بازدهی کلان دست یابند.
برای دوستانی که شاید زیاد با این حوزه ارزهای دیجیتال سر و کار نداشته باشند: استخراج نقدینگی، پاداشدادن به بازارسازها جهت فراهم نقدینگی با توکنهای تازه است و کِشت سود روشی الگوریتمی جهت وامدادنِ داراییهای دیجیتال به استخرهای متنوع به سبب کسب سود است. امکان دارد فارمِرها (farmer) یا همان کِشتکنندگان سود، جهت دریافت سود حداکثری از پروتکلی به پروتکل دیگر کوچ کنند. علاوه بر این، مشوقها یا توکنهایی اضافی نیز جهت پاداشدادن به کِشتکنندگان سود در نظر گرفته شده است.
یکی از مثال های موفق صرافیهای غیرمتمرکز، پلتفرم یونیسواپ میباشد. با توجه به آخرین اخبار، حجم معاملات در یونیسواپ تقریبا از حجم معاملات در بزرگترین صرافی متمرکز ایالات متحده بیشتر است. خیلی از افراد، حجم معاملات در صرافیهای غیرمتمرکز را معیاری جهت سنجش موفقیت آنها در نظر میگیرند.
اما قبل از این مقایسه بهتر است بررسی موشکافانه تری روی نهادی مانند یونیسواپ و حجم معاملات در این پلتفرم انجام دهیم. درصد بسیاری از حجم معاملات صرافی یونیسواپ مربوط به کوینهایی است که بهتازگی ارائه شده اند و امکان دارد کاربرد واقعی نداشته باشند. یونیسواپ همه افراد را مجاز میکند تا روی این پلتفرم کوین فراهم کنند. ولی، آیا حجم بالای معاملات کوینهایی همچون سوشی (SUSHI)، یام (YAM) و کیمچی (KIMCHI) برابر با بهتربودن یونیسواپ نسبت به سایر صرافیها میباشد؟
ما از اظهاراتی که علیه حجم مشکوک معاملات در صرافیهای ارز دیجیتال ارائه شده است، آگاه هستیم. چنین ادعاهایی به اعتبار صنعت ارزهای دیجیتال آسیب وارد کرده است و امکان دارد وانعی در مقابل ورود سرمایهگذاران جدید به این حوزه باشد. آیا جنون عرضه اولیه کوین (ICO) و مدت زمانی را که صرف بازیابی اعتبارِ ازدسترفته صنعت ارزهای دیجیتال بهخاطر این جنون شد، فراموش کردهایم؟ من چندان از افزایش حجم معاملات این فود کوینها (food coin) خوشحال نیستم. خیلی از توکنهای نوین شکلگرفته با نامهایی عجیب که ریشه در مواد غذایی (food) دارند کار خود را شروع کرده اند؛ به عنوان نمونه، کوینهایی که قبل از این ذکر شد، مانند سوشی، یام (سیبزمینی هندی) و کیمچی (نوعی غذای کُرهای)، همگی را میتوان جزئی از سری جدید فود کوینها دانست.
البته، صحیح است که کوینهای بزرگی مانند اتریوم و تتر نیز حجم معاملاتی بالایی در پلتفرم یونیسواپ دارند، با این وجود قسمتی از استیبل کوینها نیز با فود کوینها مبادله میشوند. همچنین، این کوینها روی شبکه اتریوم فراهم شده اند و از این رو، طبیعتاً حجم معاملاتی بسیاری دارند. اما این حجم معاملاتی به معنای مناسب بودن و مؤثربودن صرافیهای غیرمتمرکز نمیباشد.
سود سرمایهگذاری روی بعضی از این فود کوینها بسیار زیاد بوده است. در بعضی موارد ۱۰۰ یا حتی ۱,۰۰۰ درصد سود در مدت زمانی کمی سرمایهگذاران نخستین خودرا شامل میشود. جالب نیست؟
اما امروزه، زمینِ زیر پای این کوینها سُست به نظر میرسد؛ در حقیقت، میتوان گفت سرمایهگذاران در منجلاب نقشه پامپ و دامپ (pump and dump) گرفتار شدهاند. عرضهکنندگانِ بسیاری از این کوینهای مشکوک، اغلب بهدنبال یکشبه ثروتمند شدن هستند. بهعنوان نمونه، توکن جدیدی به نام هات داگ (HOTDOG) که باز هم ریشه ای از مواد غذایی دارد، روز ۲ سپتامبر (۱۲ شهریور) روی پلتفرم یونیسواپ عرضه شد. نرخ این توکن، طی کمتر از چند ساعت به ۶,۰۰۰ دلار افزایش یافت. سپس، خریداران نخستین شروع به فروش توکن و دریافت سود کردند؛ در پایان، قیمت توکن هات داگ بعد از سقوطی آزاد بهسرعت کمتر شد و در مدت زمان پنج دقیقه، به کمتر از یک دلار کاهش یافت.
این رویداد ها در صرافیهای متمرکز کمتر مشاهده میشود؛ چراکه صرافیهای متمرکز معیارهای مشخص و سختگیرانهای جهت لیستکردن کوینها دارند و قوانین معاملاتی بخصوصی در این صرافیها اجرا میشود. علاوه بر این، صرافیهای متمرکز سعی میکنند تا با تمام معاملهگرها به شکل یکسان رفتار کنند.
بهدلایل دیگری نیز امکان دارد حجم معاملات در صرافیهای غیرمتمرکز بالا باشد. آیا امکان دارد مجموعه ای از افراد که در صرافیهای متمرکز معامله نمیکنند یا قادر به معامله نیستند، در تلاش جهت بهرهمندشدن از امتیازات صرافیهای غیرمتمرکز باشند؟ بعضی از فعالان این حوزه، دلیل استقبال زیاد از صرافیهای غیرمتمرکز را الزامآورنبودن اجرای راهبرد شناخت مشتری (KYC) در این پلتفرمها میدانند. باز هم این سوال بوجود میاید که آیا ایدهآلِ ما صنعتی است که در آن، وجودنداشتن قوانین شناخت مشتری و احراز هویت بهعنوان یک قابلیت مثبت برآورد شود یا یه معضل؟
علاوه بر این، مشکلاتی نیز در مورد افزایش گس (gas) وجود دارد. این کوینهای آزمایشنشده که صرافی یونیسواپ آنها را در اختیار عموم قرار داده است، موجب افزایش بیسابقه هزینه گس (کارمزد تراکنش) در شبکه اتریوم شدهاند. اگر این تأثیر منفی و بازدارنده در شبکه اتریوم بهزودی رفع نشوند، قادر است اثری مخرب بر ارزش کل شبکه داشته باشد.
بدون تردید، باید این نکته مثبت و مهم را نیز به خاطر داشته باشیم که یونیسواپ و سایر صرافیهای غیرمتمرکز، موانع موجود بین مطابقت سفارشها و بازارسازی را مرتفع کردهاند. صرافیهای سنتی، مانند بورس کالای شیکاگو (CME)، بورس قراردادهای اختیار معامله شیکاگو و نزدک (Nasdaq) سالها سعی کردهاند تا برای مشتریان خود ابزارهایی خودکار جهت بازارسازی عرضه کنند. انواع و اقسام سفارشها در صرافیها، امکان قیمتگذاری خودکار و همچنین قیمتگذاری مجدد جهت سود مشتریها را فراهم میکنند، سفارشهایی مانند سفارشهای ثابت (سفارشهای مبتنی بر نرخ شاخص معاملاتی)، سفارشهای اختیاری (سفارشهای خاصی که به واسطه معاملات اختیار انجام میشود) و سفارشهای تنها پستشده (سفارشهای محدودی که تنها در صورت انجامنشدنِ فوری پذیرفته میشوند).
به سبب نقش نظارتی صرافیهای سنتی، صرافیها مجاز به ارائه خدمات بازارسازی برای مشتریان و به نیابت از آنها نیستند. بازارسازهای سنتی نیز تا اندازه ای به صرافیها اعتماد ندارند که کنترل و اختیار را به دست آنها بدهند تا صرافیها بهجای بازارسازها در خصوص نرخ معاملات تصمیم بگیرند. هم اکنون، بازارسازها در خصوص اختیاردادن به صرافیهای غیرمتمرکز خیالشان راحت میباشد و این امر را میتوان پیشرفتی بسیار خوب یا حداقل جدید دانست.
با این وجود، بازارسازها احتمالاً هنوز صرافیهای متمرکز را به صرافیهای غیرمتمرکز ترجیح میدهند؛ چراکه در صرافیهای متمرکز، مستلزم به بهره از الگوریتم صرافی نیستند. در صرافیهای متمرکز، بازارسازها قادر هستند الگوریتمهای خود را بسازند و استراتژیهای پیشرفته خود را جهت قیمتگذاری و مدیریت ریسک بهمنظور تعیین نرخ تنظیم کنند و سپس سفارش مورد نظر خودرا بگذارند.
بازارسازهای حرفهای امکان دارد تمایل زیادی به تعیین نرخ از طرف شخص ثالث نداشته باشند. یک صرافی متمرکز به بازارسازها پلتفرمی عرضه میکنند که قادرند روی آن به نحوی کارآمد رقابت کنند، در صورتی که صرافیهای غیرمتمرکز روشی اجتماعی جهت برخورد یکسان و برابر با تمام بازارسازها به کار میگیرد، بدون اینکه مزیت و تمایزی جهت بازارسازهای خاصی قائل باشد. مشتریان خُرد قادرند از بازاری قدرتمند با چندین بازارساز استفاده کنند؛ چراکه این کار تفاوت نرخ پیشنهادهای خرید و فروش را کاهش میدهد که در حقیقت همان قیمتگذاری بهتر برای مشتری است.
با توجه به اینکه میبایست نوآوری و خلاقیت را در نظر بگیریم، ایمنبودن فضاهای معاملاتی در صنعت ارزهای دیجیتال را نیز باید در اولویت قرار دهیم. باید اطمینان حاصل کنیم که هیچ فرصتی جهت تبعیض، تقلب و سایر فعالیت ها جهت دستکاری بازار وجود ندارد.
اشخاصی که وظیفه طراحی و توسعه سیستمهای معاملاتی الگوریتمی را بر عهده دارند، میبایتس مسئولیت فراهم کردن بازاری مساوی و عادلانه را نیز بپذیرند. در بازارهای سنتی مانند بازار بورس ایالات متحده و کمیسیون بورس و اوراق بهادار، دریافت مجوزهای لازم جهت طراحان و توسعهدهندگان سیستمهای الگوریتمی اجباری و بنیادی میباشد.
من نقطهنظر خودرا در خصوص دیفای و بهکارگیری آن جهت بهبود تعامل متقابل، سیستمهای متنباز، قابلیت دسترسی و گنجایش مالی بیان کردم. امور مالی متمرکز (CeFi) قادر است اصول امور مالی غیرمتمرکز (دیفای) را به کار بگیرد، بدون اینکه برابری و امنیت بازار را به خطر بیندازد. امور مالی غیرمتمرکز مزیت های بسیار خوبی را جهت کاهش ریسکِ انجامندادن تعهدهای طرفین در معامله در نظر میگیرد که بهواسطه این مزایا، طرفین قادرند آزادانه و بدون جابهجایی فیزیکی داراییها، آن ها ارسال و مبادله کنند.
هم اکنون، پتانسیل زیادی جهت فراهم کردن محصولات و خدمات نوآورانه وجود دارد. دیفای میبایست بتواند در چارچوب امور مالی متمرکز، نوآوری ایجاد کند تا انجام تراکنشهای همتابههمتا میان معاملهگرهایی تسهیل شود که از صحت فعالیت آنها اطمینان حاصل شده است. این امر به جهت تضمین محافظت سرمایه فعالان بازار صورت میگیرد. ما باید مطمئن شویم که خرابکاران موقعیتی جهت سوءاستفاده از بازار جهت انجام فعالیتهای غیرقانونی پیدا نمیکنند؛ چراکه این امورات قادرند مانع از گسترش پتانسیلهای این صنعت شوند.