[ad_1]
امروزه، دلار ایالات متحده آمریکا حاکم بدون تاج اقتصاد جهان است. ارز اصلی برای مبادلههای بینالمللی، تسویهحسابها، سرمایهگذاریها و وامهای کلان بانکی دلار آمریکاست؛ ازاینرو، آشکار است که آمریکا درمقایسهبا اغلب کشورها از مزایای بیشتری برخوردار باشد.
تأثیر این ارز فیات قدرتمند در کنار اقتصاد، در سیاست، فرهنگ، هنر و حتی تاریخ جهان هم بهوضوح نمایان است. حال پولهای فیاتی مانند دلار چگونه ما را زیر سلطه حکومتهای مستبد کشاندهاند و مرغبتهای مالی در جهان چگونه کار میکنند؟
بیشتر بخوانید: آیا بیت کوین میتواند سلطه دلار بر اقتصاد جهان را به چالش بکشد؟
شکی نیست که با درک بهتر مکانیسم اقتصاد بینالمللی، میتوانیم به طرحهای مشخصتر و کارآمدتری برای رفع مشکلات مالی موجود بیندیشیم. در این مطلب بهکمک مقاله کارآفرینی به نام جیمی سانگ (Jimmy Song)، به تاریخچه دلار و چگونگی سیطره آن بر دنیای اقتصاد و سیاست و فرهنگ نگاهی انتقادی میاندازیم.
گفتنی است جیمی سانگ پیشرفتدهنده بیت کوین و استاد دانشگاه تگزاس و نویسندهای با بیش از ۲۰ سال پیشینه در برنامهنویسی است. با ما همراه باشید تا با بررسی جهان اقتصاد از دیدگاه سانگ، با تأثیر ارزهای فیاتی مانند دلار بر وضعیت کنونی جهان بیشتر آشنا شویم.
توافقنامه برتون وودز و اثرگذاری آن بر اقتصاد جهان
یکی از توافقنامههای مهم قرن بیستم توافقنامه برتون وودز (Bretton Woods) است که سال ۱۹۴۴، نمایندگانی از ۴۴ کشور جهان آن را امضا کردند. براساس این توافقنامه، دلار ایالات متحده بهجای استاندارد طلا در جایگاه استاندارد مالی جدید و ارز ذخیره جهانی معرفی شد.
همانطورکه درادامه خواهید خواند، این توافقنامه قدرت اقتصادی آمریکا را چندین پله ارتقا داد. در کناراین، برتون وودز گام مهمی در تأسیس سازمانهای بینالمللی بانک جهانی (World Bank) و صندوق بینالمللی پول (IMF) بود که با پشتیبانی ایالات متحده برای نظارت بر این سیستم اقتصادی جدید شکل گرفتند.
بیشتر بخوانید: برتون وودز؛ هر آنچه باید درباره این توافق بدانید
برتون وودز نام مکانی در ایالت نیوهمپشایر آمریکاست که میزبان کنفرانسی برای ایجاد «نظم جهانی پولی جدید» و رفع مشکلات اقتصادی برآمده از جنگ جهانی دوم بود. حاصل این نشست، امضای توافقنامه برتون وودز بود که ورق را بهنفع ایالات متحده برگرداند؛ اما درعمل، برای اقتصاد جهان خیلی خوشیُمن تمام نشد.
مشکل از آنجا آب میخورد که در سیستم پولی پیشین، استاندارد طلا دیگر نمیتوانست جوابگوی نیازهای اقتصادی بعد از جنگهای جهانی باشد. بعد از جنگ جهانی اول، پرداخت غرامتها و مشکلات اقتصادی برآمده از کمبود ذخایر طلا سبب ایجاد هرجومرج شد و به پیدایش جنگ جهانی دوم دامن زد. بازگشت به سیستم استاندارد طلا بهگونهای که پیش از جنگهای جهانی اجرا میشد، برای کشورهای دنبالکننده سیاستهای مالی مختلف دشوار بود.
مانع بازگشت به استاندارد طلا
درواقع، اغلب کشورها تلاش میکردند تا استاندارد طلا را در جایگاه پشتوانه ارز ملی خود حفظ کنند و درعینحال، از انعطافپذیری پول فیات مانند امکان چاپ پول بهوسیله بانک مرکزی هم بهره ببرند. ازاینرو، راهحل جدیدی که در کنفرانس برتون وودز مطرح و تصویب شد، اضافهکردن واسطه برای بازخرید و تبدیل طلا بود.
پیش از جنگ جهانی اول، طلا را میشد مستقیماً در بانکها تبدیل کرد. در ایالات متحده، هر اونس طلا با ۲۰.۶۷ دلار و در بریتانیا با ۴.۲۵ پوند مبادله میشد. پشتوانه ارزهای ملی طلا بود و امکان تبدیل پول به طلا سبب کمیابشدن پول میشد. بدینترتیب، طلا پشتوانه اکثر ارزهای ملی بود و مبادلههای بینالمللی ارزهای فیات را هم آسانتر میکرد. ضمناً، استاندارد طلا از نوسان ارزش ارزهای فیات جلوگیری میکرد.
بیشتر بخوانید: ارزهای دیجیتال یا ارزهای فیات، کدام یک گمراهکنندهتر است؟
پیدایش بانکداری مرکزی این نکته را دستخوش تغییر کرد؛ چون تعدادی از بانکهای مرکزی بسیار بیشتر از ذخایر خود هزینه کردند و مجبور شدند ویژگی تبدیلپذیری ارز به طلا را به حالت تعلیق درآورند؛ بهویژه در طول جنگ جهانی اول، بانکهای مرکزی دستبهکار چاپ پول شدند.
پول تازهچاپشده روکشی قانون با وعده تبدیلپذیری به طلا داشت؛ اما درعمل شکستخورده بود. نتیجه چنین اقداماتی را بهراحتی میتوان پیشبینی کرد: ارزهایی که پشتوانه طلای کمتری داشتند، ارزششان را از دست دادند و دچار تورمهای سنگین شدند.
در دهههای آخر قرن نوزدهم تا پیش از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، سیستم اقتصادی استاندارد طلا وظیفه مهمی در رونق اقتصاد و فرهنگ اروپا ایفا کرد، تا جایی که این دوره با عنوان «دوره زیبا» (Belle Époque) یا عصر طلایی شناخته میگردد.
در نتیجه، حفظ استاندارد طلا برای همه امری مطلوب بود؛ چون طلا میتوانست مبادلههای بینالمللی را بسیار آسان کند. ضمناً، کمیاببودن آن سبب میشد تقلب برای هر کشوری دشوار شود.
چرا آمریکا پیروز برتون وودز بود؟
مسئله مهم در زمان توافقنامه برتون وودز این بود که در آن زمان، ایالات متحده مالک حدود سهچهارم کل طلای جهان بود؛ چون این کشور درمقایسهبا سایر کشورها مازاد تکنونی زیادی داشت؛ یعنی رونق صادرات این کشور بیشتر از واردات آن بود. بدینترتیب، سایر کشورها مجبور بودند در ازای دریافت کالا، طلا به ایالات متحده ارسال کنند.
سرانجام، وقتی ذخایر طلای کشورهای دیگر تمام شد، ایالات متحده بهجای طلا به این کشورها پول قرض داد. کشورهایی که در اروپا مشغول جنگ جهانی دوم بودند، فقط خرج میکردند و تولید تکنونی خاصی نداشتند. راحت میتوانید حدس بزنید که نتیجه این برابره چه میگردد. برگ برنده بیشک در دست ایالات متحده بود.
نمایندگان کشورهای مختلف در کنفرانس برتون وودز تصمیم گرفتند تبدیلپذیری طلا را با یک لایه واسطه انجام دهند. بهجای بازگشت به استاندارد سختگیرانه طلا، قرار شد تبدیلپذیری ارزهای فیات به طلا با واسطه دلار انجام شود. بدینترتیب بهجای استفاده از طلا برای تسویه معاملههای بینالمللی، اکنون قرار بود دلار در جایگاه ارز تسویهحساب بهکار گرفته شود.
بیشتر بخوانید: نابودی اقتصاد جهان با پولهای دولتی: ابرتورم روم باستان و شباهت آن به امروز
دراینبین، ایالات متحده هم متعهد شد تا برای بانکهای مرکزی کشورهای دیگر بهازای دلار ذخایر طلا با قیمت ۳۵ دلار برای اونس طلا نگهداری کند. گفتنی است یازده سال پیش از توافق برتون وودز و با دستور اجرایی ۶۱۰۲ فرانکلین روزولت، تبدیلپذیری دلار به طلا برای شهجریانان ایالات متحده لغو شده بود.
نتیجه توافقنامه برتون وودز جایگزینی دلار بهجای طلا در جایگاه واسطه مبادلههای بینالمللی بود که درعمل، قدرت اقتصادی برجسته را به ایالات متحده سپرد.
برجستهی ایالات متحده بهواسطه سلطه و هژمونی دلار
همانطورکه در گذشته گفتیم، علت مؤثربودن استاندارد طلا این بود که هیچ دولتی نمیتوانست تقلب کند. تراز پرداختهای بینالمللی نیازمند تحویل واقعی طلا بود. این یعنی هرگونه چاپ اضافی پول سبب میشد طلا از کشورها خارج شود و اقتصاد آنها را یک پله به ورشکستگی نزدیکتر کند. در نتیجه، اقتصاددانان و سیاستمداران کشورها به چاپ بیرویه ارز ملی تمشتاق خیلیی نداشتند.
شایان ذکر است استاندارد تبدیل باواسطه طلا که در کنفرانس برتون وودز تصویب شد، قرار بود مزایای مشابهی داشته باشد. دلار قرار بود از پشتوانه طلا بهر ببرد تا هرگونه چاپ اضافی دلار ایالات متحده کنترل شود. بااینهمه، کارایی این طرح سنجیده نشده بود.
استاندارد جدید درعمل به ایالات متحده قدرت منحصربهفردی برای چاپ دلار داده بود که دیگران مجبور بودند آن را بپذیرند؛ حتی اگر پشتوانه دلارهای جدید طلای فیزیکی نبود. بعد از برتون وودز، کشورها برای تسویهحسابهای بینالمللی خود طلا منتقل نمیکردند؛ بلکه دلار بود که معاوضه میشد.
توانایی چاپ پولی که تمام کشورهای دنیا بتوانند مبادلههای تکنونی خود را با آن تسویه کنند، به ایالات متحده قدرت بیشتری درمقایسهبا سایر نقاط جهان داد. بعد از توافقنامه برتون وودز، سلطه پولی ایالات متحده بر سایر کشورها براساس استاندارد دلار قدرت گرفت. این در حالی بود که در آن زمان، اَبَرقدرت دیگر جهان، اتحاد جماهیر شوروی، از جنگ و جاسوسی و دسیسه برای پیشرفت حوزه نفوذ خود استفاده میکرد.
بیشتر بخوانید: بیت کوین طی ۱۲۰۰ سال اخیر بهترین ارز برای سرمایهگذاری بوده است
درپایان، سلطه امپریالیسم پولی آمریکا بر استراتژی مفرق رقیبش پیروز و حتی اتحاد جماهیر شوروی هم مجبور شد برای تسویه معاملات بینالمللیاش به یورودلار (دلار خارج از خاک ایالات متحده) متوسل شود.
یورودلار و ماجرای وامهای بینالمللی دلاری
یورودلار (Eurodollar) دلاری است که خارج از خاک آمریکا و عمدتاً ازطریق بانکهای اروپایی مبادله میگردد. بعد از برتون وودز، بانکهای اروپایی زیرمجموعه سیستم فدرال رزرو محسوب نمیشدند؛ ولی ناگزیر وامدادن دلار را شروع کردند. درحالحاضر، بانکهای سایر نقاط جهان هم وامهای دلاری عرضه میکنند.
باتوجهبه جنگ سرد آمریکا و شوروی، کشور کمونیستی شوروی نمیتوانست از بانکهای ایالات متحده وامهای دلاری دریافت کند. بااینحال، ازآنجاکه در آن زمان گروهها و حزبهای کمونیست در سرتاسر اروپا وجود داشتند، تعدادی از بانکهای اروپایی وابسته به کمونیستها مستقیماً به مسکو پاسخ میدادند. نکته مهم این بود که قدرت دلار حتی اتحاد جماهیر شوروی را هم سرانجام به زانو درآورد!
هژمونی (سلطه) دلار در معاملههای بینالمللی بهوضوح و بهطورگسترده بهنفع ایالات متحده بود؛ چون این کشور درعمل به بانک مرکزی برای سایر بانکهای مرکزی جهان تبدیل شده بود. هژمونی دلار هنوزهم ادامه دارد و اغلب بانکهای غیرآمریکایی نهفقط در اروپا، بلکه در سایر نقاط جهان هم وامهای دلاری میدهند.
بیشتر بخوانید: بیت کوین؛ اعلام استقلال پولی
بدینترتیب، بانکهای مرکزی کشورها ناچارند برای وامدادن دلار ذخیره کنند؛ اما ازآنجاکه این دلارها پشتوانهای برای ارزهای فیات کشورها هم بهشمار میجریان، وامدادن بیشازحد آنها میتواند ذخایر بانکها را تخلیه کند و به اَبَرتورم در کشورها منجر شود.
دلار نفتی و جبران ولخرجیهای ایالات متحده
پیشبینیشدنی بود که ایالات متحده از قدرت خود برای چاپ پول و خرجکردن در جایجای جهان استفاده کند.
برنامههای رفاهی و بیمهای دولتی مانند مِدیکِر (Medicare) و مدیکِید (Medicaid) در دهه ۱۹۶۰ شروع شد و برنامههای دیگری مانند امنیت اجتماعی (Social Security) پیشرفت یافت. حاصل این ولخرجیها چیزی جز تورم برای سایر کشورها نبود.
ضمناً، هزینه عملیاتهای مختلف جنگ سرد ازطریق پول فیات تأمین میشد که گرانترینِ آنها ویتنام بود. ایالات متحده هزینه همه این برنامهها را با چاپ دلارهایی پرداخت که پشتوانه طلا نداشتند.
این هزینهها و چاپ بیرویه دلار سایر بانکهای مرکزی را نگران کرد. در گذشته و در اوایل دهه ۱۹۷۰، مقدار زیادی طلا بازخرید شده بود. عرضه دلار درمقایسهبا ذخایر احتمالی طلای آمریکا فقط یک معنی میتوانست داشته باشد: فدرال رزرو سازمانی ورشکسته بود.
این دلواپسیها سبب شد کشورهای دیگر با تهدید به تبدیل دلارهای خود به طلا روی آورند؛ درنتیجه، ریچارد نیکسون در اوت۱۹۷۱ تبدیلپذیری دلار به طلا را به حالت تعلیق درآورد. این تعلیق قرار بود موقتی باشد؛ اما سرانجام دائمی شد.
بیشتر بخوانید: ۵۰ سال پیش در چنین روزی دلار بدون پشتوانه شد
نیکسون خیال میکرد که با قدرتگرفتن دلار میتوان به این تعلیق پایان داد. درواقع، تعلیق تبدیلپذیری همان کاری است که بانک انگلستان در تاریخ ۳۰۰ساله خود بارها انجام داده است. بااینحال، تقویت دوباره دلار نیازمند نظم و انضباط مالی بود؛ مسئلهای که بههیچوجه در ایالات متحده دیده نمیشد. درنتیجه، تعلیق موقت بهسرعت دائمی شد و تورم دهه ۱۹۷۰ هم اقتصاد آمریکا را شدیداً ضعیف کرد.
مبادلههای نفتی دلار را نجات داد
تعلیق تبدیلپذیری طلا برجستهی دلار را تهدید میکرد؛ در نتیجه، نیکسون چاره کار را در طلای سیاه، نفت یافت. این گذار ناچیزی سخت و گران تمام شد و تورم دهه ۱۹۷۰ آمریکا را بهبار آورد. یعنی، میتوانیم بگوییم تورم دهه ۱۹۷۰ تاوان ولخرجیهای دهه ۱۹۶۰ را میپرداخت.
دولت آمریکا برای حفظ سلطه دلار مجموعهای از قراردادها را با کشورهای تولیدکننده نفت ازجمله عربستانسعودی منعقد کرد تا نفت به دلار آمریکا مبادله شود. اصطلاح «دلار نفتی» (Petrodollar) زاده این زمان است.
دلار نفتی به دلارهایی گفته میگردد.که کشورهای تولیدکننده نفت بهدست میآورند و بعد ازآن آن را برای خرید کالاها و خدمات از سایر کشورها بهکار میگیرند یا در جایگاه ذخایر دلاری در بانکهای مرکزی نگهداری میکنند.
سیستم دلار نفتی تقاضا برای دلار ایالات متحده را در بازارهای بینالمللی افزایش داد و با تبدیل آن به واسطه اول مبادلههای بینالمللی صنایع پتروشیمی، قدرت اقتصادی ایالات متحده را یک بار دیگر تثبیت کرد.
بعد از سکتهای کوتاه در دهه ۱۹۷۰، این بار ایالات متحده توانست با حمایت عربستانسعودی جایگاه دلار را در جایگاه ارز تسویهحسابهای بینالمللی دوباره مستحکم کند.
بیشتر بخوانید: چرا کمیابی بیت کوین میتواند دلار را به نابودی بکشاند؟
اثر کانتیلون در سطح جهانی و فرار مغزها
هژمونی دلار چه تأثیری بر مردم آمریکا و مردم سایر نقاط جهان میگذارد؟ بد نیست در این بخش طرحای را مرور کنیم که ریچارد کانتیلون (Richard Cantillon)، اقتصاددان ایرلندی قرن هجدهم، مطرح کرد.
براساس این ایده که با عنوان «اثر کانتیلون» (Cantillon Effect) شناخته میگردد. توزیع پول در اقتصاد میتواند بر قیمتها و توزیع ثروت تأثیر بگذارد؛ بهگونهای که اولین افراد دریافتکننده پول بعد از توزیع اولیه آن، بیشترین بهره را از این پول میبرند.
کانتیلون معتقد بود که هرچه افراد با واسطههای بیشتری پول تازهچاپشده را دریافت کنند، دچار مشکلات بیشتری ازجمله بدهی و قرض و تورم میشوند. درواقع، سود و درآمدزایی حاصل از توزیع پول فقط به جیب ثروتمندان سرازیر میگردد.
طبق اثر کانتیلون، افراد قدرتمند و ثروتمند هرروز قدرتمندتر و ثروتمندتر میشوند و درمقابل، افراد بیبهره از قدرت و ثروت هرروز در ضعف و مشکلات بیشتری گرفتار میشوند.
اثر کانتیلون نهفقط در سطح یک کشور، بلکه در سطح بینالمللی هم میتواند موجب توزیع نامتوازن پول و قدرت شود. چاپکننده دلار، ارز تسویهحساب جهانی، ایالات متحده است؛ در نتیجه، شهجریانان ایالات متحده اولین افرادی هستند که از پول تازهچاپشده بهرهمند میشوند.
درمقابل، شهجریانان کشوری مثل چین باید منتظر بمثل تا بعد از دریافت دستمزد برای کالاهایی که در آمریکا میفروشند، دلار بهدست آورند؛ ازاینرو، حقوقبگیران در ایالات متحده بیشتر اوقات حقوق بیشتری دریافت میکنند.
بدینترتیب، تولیدکنندگان ترجیح میدهند کارخانهها و شعب شرکتهای خود را به کشورهایی منتقل کنند که در سلسلهمراتب کانتیلون پایینتر هستند و دسترسی کمتری به پول توزیعشده دارند.
از دهه ۱۹۷۰ کسبوکارهای تولیدی ایالات متحده به کشورهایی با نیروی کار بسیار ارزانتر نقلمکان کردند. این مسئله سبب کمبود اغلب مشاغل مناسب طبقه متوسط در آمریکا و وابستهشدن این کشور به خطتولید کشورهای دیگر شد که میتوانست آمریکا را آسیبپذیر کند. باوجوداین، سلطه قدرت و افزایش موقعیتهای درآمدزایی این خلأ را جبران کرد.
بیشتر بخوانید: پول یک داستان است، داستان خود را انتخاب کنید
موفقیت تکنونی آمریکاییها و جذب نخبهها
بهترین و سودآورترین مشاغل و کسبوکارها در ایالات متحده شکل میگیرند. این جریان سبب شده است تا اغلب آمریکاییها به نوعی از استثنائیبودن باور داشته باشند که بیشتر شبیه به خودشیفتگی است. افراد ثروتمند زیادی در خاک آمریکا زندگی میکنند که یکی از علل اصلی آن را میتوانیم ارز ذخیره جهانی دلار بدانیم.
موفقیت تکنونی گسترده در ایالات متحده وابسته به اثر کانتیلون است. در طبقهبندی کانتیلون، آمریکاییها نزدیکترین افراد به دلارهای تازهچاپشده هستند؛ در نتیجه، پاداش مالی بیشتری دریافت میکنند و کسبوکارها در این کشور از رونق بسیار زیادی برخوردار میشوند. بدینترتیب، افراد از سرتاسر جهان تلاش میکنند تا به ایالات متحده مهاجرت کنند و این کشور باید انتخاب کند که چه افرادی میتوانند وارد آن شوند.
نتیجه همین موضوع سرازیرشدن نخبگان بیتعدادی به آمریکا شده است. جاهطلبترین و درخشانترین افراد از کشورهای دیگر به آمریکا مهاجرت میکنند تا زندگی بسیار بهتری از کشور خود داشته باشند. بهروشکلی، افراد تمشتاق دارند از کشورهایی که در سلسلهمراتب کانتیلون پایینتر هستند، به کشورهایی مهاجرت کنند که به منبع توزیع ثروت نزدیکترند.
در نتیجه، ایالات متحده و اغلب کشورهای ثروتمند درشرایط جذب نخبهها موفقتر هستند و ازنظر سرمایه انسانی غنیتر میشوند. درمقابل، فرار مغزها از کشورهای کمترپیشرفتیافته آسیبپذیری این کشورها را افزایش میدهد و سبب کاهش سرمایه انسانی در این مناطق جغرافیایی میگردد.
اغلب ویرانیها در کشورهای فقیرتر تنها بدینعلت است که آنها بازندگان اثر کانتیلون هستند.
بیشتر بخوانید: کدام سیاستمداران آمریکایی موافق یا مخالف ارزهای دیجیتال هستند؟
حمایت سازمانهای مالی بزرگ از سیستم کنونی
حکومت استبدادی کشورهای ثروتمندتر هم نمک بر این زخم میپاشد و اوضاع را برای کشورهای فقیرتر بدتر میکند. استعمار بهشکل سنتی خود بعد از جنگ جهانی دوم از بین رفت؛ اما ایده آن در قالب سلطه دلار هنوز پابرجاست. این همان چیزی است که ما آن را «امپریالیسم پولی» مینامیم.
ایالات متحده سیاستهای امپریالیسم پولی خود را بهکمک سازمانهای اقتصادی بزرگی مانند صندوق بینالمللی پول (IMF)، بانک تسویهحسابهای بینالمللی (BIS)، مجمع جهانی اقتصاد (WEF) و بانک جهانی (World Bank) پیش میبَرد.
بحث درباره مکانیسم درونی این سازمانها از حوصله این مطلب خارج است؛ اما فقط کافی است بدانیم که این سازمانها به کشورهای بازنده اثر کانتیلون وام میدهند. درواقع، نخست بانکهای کشورهای برنده کانتیلون به کشورهای بازنده کانتیلون وامهایی میدهند که در جایگاه پول فیات هیچ پشتوانهای ندارند. اگر این وامها بازپرداخت نشوند، سازمانهای بزرگ مالی دستبهکار میشوند.
سازمانهای کلان اقتصادی پشتیبان سیستم مالی ناکارآمد کنونی هستند
سازمانهایی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به کشورهای مقروض کمکهای مالی عرضه و مهلت بازپرداخت وام را تمدید میکنند. این اقدامات درعمل بهزیان کشورهای فقیر تمام میگردد. چون گاهی کشورهای بازنده کانتیلون ناچار میشوند در ازای دریافت کمکهای مالی سازمانهای بینالمللی اقتصاد، کنترل بودجه کشور خود را بهدست این سازمانها بسپارند.
بیشتر بخوانید: مقالهای که دید شما در مقابل بیت کوین را تغییر میدهد
دولتهای مقروض اغلب مجبور میشوند نوعی بانک مرکزی مستقل ایجاد کنند که برای اقدامات مالی خود به تأیید دولت نیازی نداشته باشد. در کناراین، گاهی این کشورها در ازای دریافت کمکهای مالی داراییهای ملیشان را به حراج میگذارند؛ مثلاً حق بهرهبرداری از معادن کشور یا زمینهای حاصلخیز را به کشورهای خارجی میسپارند و مکانیسم سلطه را تکمیل میکنند.
بدینترتیب، مشاهده میکنید که از پول فیات چگونه میتوان برای بهدستآوردن داراییهای کشور درحالپیشرفت استفاده کرد. جداب این است که چین در طرح «کمربند و جاده» (Belt and Road Initiative) خود کار مشابهی انجام میدهد. این طرح در قالب سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی بیش از ۷۰ کشور جهان معرفی شد که در مسیر «کمربند اقتصادی جاده ابریشم» قرار دارند.
بااینحال، این سرمایهگذاریها درعمل به استعمار اغلب کشورها انجامیده است. در این طرح، چین وام میدهد و بعد از سوءمدیریت پول، منابع کشورهای دیگر را تصاحب میکند. درواقع، چین در حال ورود به بازی امپریالیسم پولی است که ایالات متحده پیوسته در حال انجام آن بوده است.
تعهد اخلاقی ایالات متحده
قدرت چاپ پول میتواند تعهدی اخلاقی برای دولتهای قدرتمند ایجاد کند. این تعهد براساس اصلی ساده شکل گرفته است: اگر میتوانید از پول برای رفع مشکل استفاده کنید، ازنظر اخلاقی به انجام این کار ملزم هستید.
در عرصه جهانی، ایالات متحده در جایگاه چاپکننده پول باید به این تعهد اخلاقی ملزم باشد. اولین و واضحترین روش کمک به سایر نقاط جهان، عرضه کمک و تسهیلات مالی به بانکهای مرکزی کشورهای دیگر در زمان بحرانهای اقتصادی است.
تأمین نقدینگی با چاپ بیرویه پول
این تسهیلات خود نیازمند چاپ پول بیشتر برای تأمین نقدینگی است. پول چاپشده شاید تنها راه نجات دولتها در زمان بحران باشد؛ اما احتمال دارد سرانجام به افزایش تورم و بدترشدن اوضاع اقتصادی کشورهای دیگر بینجامد.
بیشتر بخوانید: در دنیای بردهها و بردهداری، بیت کوین عین آزادی است!
دیدیم که فدرال رزرو در طول بحران کووید این کار را برای اغلب بانکهای مرکزی انجام میداد؛ در نتیجه، اگر ذخایر دلاری کشوری برای مبارزه با نوسان نرخ ارز تمام شود، ایالات متحده میتواند مهمات بانکهای مرکزی این کشورها را دوباره پُر کند.
دراینمیان، نکته مهم این است کشورهایی که سیاستهایی متضاد سیاستهای ایالات متحده را دنبال میکنند، از این چتر نجات بیبهرهاند. این مسئله را بهوضوح میتوان در ابَرتورمهای ونزوئلا و زیمبابوه و لبنان مشاهده کرد.
جامعه جهانی از این نمونهها پیام واضحی دریافت میکند: ایالات متحده را عصبانی نکنید؛ وگرنه زمانیکه واقعاً احتیاج دارید، کمک مالی دریافت نمیکنید. در نتیجه، هر کشوری ناگزیر باید همراستا با سیاستهای ایالات متحده حرکت کند.
ایالات متحده در سطح بینالمللی هم وظیفههای زیادی بردوش میگیرد. آسانتر بگوییم، آمریکا وظیفه پلیس را در اغلب نقاط جهان ایفا میکند و وارد جنگهای بسیاری میگردد. پیشازاین، بریتانیا که ارز ذخیره جهانی قبلی را دراختیار داشت هم چنین وظایفی را در جایگاه بخشی از تعهد اخلاقی خود بردوش میگرفت. به عنوان نمونه، ارتش و نیروی دریایی این کشور برای حفظ صلح در مکانهایی بسیار دورتر از بریتانیا مثل آفریقایجنوبی و هند و خاورمیانه مستقر میشدند.
ورود ایالات متحده به نزاع میان کشورها
درحالحاضر هم، ایالات متحده میتواند این کار را انجام دهد و از این موقعیت خود استفاده میکند. بدینترتیب، شاهد مشغولیهای پرتعداد نیروهای آمریکایی در سرتاسر جهان هستیم. فرق اصلی بین بریتانیا و ایالات متحده این است که بریتانیا مالکیت فیزیکی مستعمرات را دراختیار داشت؛ اما ایالات متحده سلطه پولی را در دست دارد.
در کناراین، این کشور میتواند در سراسر جهان پول را چاپ و هزینه کند و از این امکان هم بهره میبرد. برنامههای پرهزینهای مانند طرح مارشال (Marshall Plan) که برای بازسازی اقتصادی کشورهای اروپایغربی بعد از جنگ جهانی دوم ارائه شد، یکی از این برنامهها بود. ناگفته نماند بلافاصله بعد از اجراییشدن این طرح، جنگ کره شروع شد.
در آن زمان، ایالات متحده در پی متحدانی در جنگ سرد بود و طرحهایی مانند مارشال یا مشغولی در جنگ کره ازجمله روشهای این کشور برای حفظ روابط با متحدان محسوب میشد. بااینحال، اساساً هر کشوری که کمکهزینههای آمریکا را «رایگان» دریافت نکرد، بازنده میدان بود.
درواقع، دلار در جایگاه ارز ذخیره جهانی به ایالات متحده این حق را داد که برندگان و بازندگان را در سطح جهانی انتخاب کند. ازاینرو، عجیب نیست که بزرگترین متحدان ایالات متحده در طول سلطه پولی دلار کارکردی عالی داشتهاند.
کشورهایی مانند کرهجنوبی، ژاپن، اروپایغربی، سنگاپور و تایوان همگی پیشرفت کردهاند و بهنظر میرسد ایالات متحده تعهدات اخلاقی خود را با عرضه پول بیشتر به کشورهای متحد خود انجام میدهد.
همیشه و در هر مشغولیای پای ایالات متحده در بین است. ازآنجاکه دلار ارز ذخیره جهانی بهشمار میرود، همهچیز بهنفع ایالات متحده تمام میگردد.و در هر نزاعی، برجستهی با طرفی است که روابط نزدیکتری با آمریکا دارد.
بیشتر بخوانید: بیت کوین و معنی آزادی اقتصادی؛ چرا جهان با بیت کوین زیباتر خواهد بود؟
استانداردسازی آمریکا در سطح جهانی
در سطح ملی، کشورها به استانداردسازی بخشهایی مانند قطعات صنعتی تمشتاق دارند که در قالب آموزش و صدور مجوز سیستماتیک انجام میگردد. در سطح بینالمللی هم، این استانداردسازی وجود دارد و عجیب نیست که معیار آن آموزش کالجها و دانشگاههای آمریکایی باشد.
ازآنجاکه اخذ مدرک آکادمیک از مؤسسههای معتبر آموزشی آمریکا دسترسی به مشاغل درآمدزا در این کشور را تسهیل میکند، درسخواندن در این مؤسسهها هم در سرتاسر جهان مطلوب بهشمار میرود.
بازار تقاضای شرکتهای بزرگ هم نشان میدهد که استانداردسازیهای مشابه در حوزههای دیگر هم اتفاق میافتد و مشابه با حوزه آکادمیک این بار هم با سلطه ایالات متحده بر این استانداردسازی روبهرو هستیم. در کنار استانداردهای «سخت» و تخصصی، استانداردهای «نرم» و فرهنگی هم با نفوذ ایالات متحده شکل میگیرند.
سلطه دلار آمریکا در نقاط مختلف جهان سلطه فرهنگی این کشور را هم همراه خود پیشرفت داده است. ریشه این مسئله را میتوان در اثر کانتیلون و محبوبیت مشاغل در آمریکا جستوجو کرد.
موفقترین افرد هر کشوری به ایالات متحده مهاجرت میکنند و گاهی با مهاجرت معکوس به کشور خود بازمیگردند. این افراد که از سایر شهجریانان کشور آمریکاییتر هستند، عمدتاً در کار و تحصیل خود به موفقیتهای بزرگی دست مییابند؛ ازاینرو، دیگران از آنان تقلید میکنند. بدینترتیب، فرهنگ و ارزشهای آمریکایی، بهویژه ارزشهای دانشگاهها و شرکتها، به کشورهای دیگر صادر میگردد.
در کناراین، پرهزینهترین فیلمها و محبوبترین موسیقیها و برنامههای تلویزیونی همگی یا از ایالات متحده سرچشمه میگیرند یا تأثیر زیادی از ایالات متحده میپذیرند. آمریکا بیشترین ذخایر پول بینالمللی را دراختیار دارد و میتواند به این صنایع فرهنگساز کمک مالی عرضه کند. در نتیجه، درعمل هر کشوری از انگلیسی در جایگاه زبان دوم استفاده میکند و اکثر افراد در تجارت بینالمللی از رفتارها و استانداردهای آمریکایی پیروی میکنند.
گرایش به استبداد در سطح بینالمللی
همانطورکه وظیفه چاپ پول سبب تمرکز قدرت و وابستگی در سطح ملی میگردد.و آتش گرایش به استبداد را تندتر میکند، امکان چاپ پول در سطح بینالمللی هم سبب افزایش برجسته تسلط سیاسی ایالات متحده بر سایر کشورها میگردد. این مسئله را بهوضوح میتوانیم در جنگ اوکراین مشاهده کنیم. در این ماجرا، ایالات متحده توانست اکثر کشورهای متحد خود را با عرضه تسلیحات و پول وارد مشغولی کند.
بیشتر بخوانید: آیا بیت کوین از پایان جهان جان سالم به در میبرد؟
بااینهمه، این تمام ماجرا نیست؛ چون رفتارهای اجتماعی ناپسند در ایالات متحده بهسرعت در سایر نقاط جهان هم ناپسند و نپذیرفتنی میگردد. ایالات متحده فرهنگ و رویه غالب را مشخص میکند. درواقع، در اغلب جلسههای مجمع جهانی اقتصاد که یکی از حامیان سیستم پولی کنونی است، سیاستگذاران بهمنظور مشخص دستورکار آینده و فرهنگ غالب سیاسی و اقتصادی جهان گرد هم میآیند.
برای نمونه، محبوبیت کنونی انرژی پاک در جهان یا کاهش استفاده از انرژی هستهای در ۳۰ سال گذشته در اغلب مناطق دنیا، در فرهنگی ریشه دارد که آمریکا مشخص و بعد ازآن به مناطق دیگر جهان صادر میکند. ضمناً، مسئله مبارزه با تبعیض نژادی نخست در ایالات متحده مطرح شد و بعد ازآن، در محافل بینالمللی رونق یافت. دیدگاه برجسته و نخبهگرایانه را افرادی مطرح میکنند که کنترل پول را در دست دارند و تمام دنیا تابع آنها بوده است.
آسیبپذیری کشورهای جهان
اگر چه ایالات متحده به موجب قدرت پولی خود تا حدی به ایجاد صلح و ثبات کمک کرده است، این آرامش نسبی هم بیهزینه نیست. صلح کنونی تا حد زیادی به تجارت و مبادلههای بین شرکتهای بزرگی وابسته است که دولتها از آنها حمایت میکنند. ضمناً، مکانیسم پول فیات و سلطه مالی متمرکز سبب شده است تا تولیدکننده انحصاری هر کالا نهایتاً یک یا دو شرکت بزرگ باشند.
بیشتر بخوانید: دارایی تورمی و دارایی ضدتورمی چیست؟
یعنی، تعداد رقبا برای هر محصول بسیار ناچیز است. بدینترتیب، کاهش رقابت میتواند از قیمت محصولات و کالاها بکاهد و تورم را کمتر کند. بااینهمه، آنچه در ازای این مسئله میپردازیم، زنجیره تأمینی شکننده و آسیبپذیر است.
در زمان بحران کووید، نتایج آسیبپذیری اینچنینی در مشکلات شرکتهای تولیدی آشکار شد. ضمناً در نمونهای دیگر، در سال ۲۰۱۲ بعد از سانحهای که در یکی از شرکتهای سازنده قطعات خودرو در آلمان رخ داد، سازندگان خودرو تا مدتها دچار اختلال در تولید شدند.
این آسیبپذیری تنها به زنجیره تأمین مربوط نیست؛ بلکه در ابعاد اقتصاد جهان میتواند مشکلآفرین باشد. تجربه بحران بزرگ مالی سال ۲۰۰۸ در جهان این مسئله را به ما نشان داد. جرقه مشکلات سال ۲۰۰۸ زمانی رخ داد که عرضه اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن در آمریکا با شکست روبرو شد. این مسئله شروعگر آشفتگی اقتصادی بینالمللی در جهان بود.
فروپاشی اقتصاد بهدست ایالات متحده
اقتصاد جهانی بهقدری تحتتأثیر اقتصاد ایالات متحده قرار گرفته است که سقوط ارزش هر دارایی در این کشور میتواند دومینوی پیوستهای از ورشکستگی را در کل جهان راه بیندازد.
این فقط شرکتها نیستند که دراینبین متزیان میشوند؛ چون کشورها هم دچار ورشکستگی میشوند و این مسئله را در پدیدههایی مانند ابَرتورم نشان میدهند. فشار نظام پولی بینالمللی پیوسته روی کشورهایی بیشتر میگردد.که اقتصاد ضعیفتری دارند و اغلب دریافتکننده وام از سازمانهای کلان مالی هستند.
تمام کشورها آرام آرام به بردهای تبدیل میشوند که خدمتگزار صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی هستند و دیگر نمیتوانند برای خودشان تصمیم بگیرند. سرنوشت چنین کشورهایی خیلی جداب نیست؛ چون آنها را بیشتر اوقات اقلیتی از صاحبان قدرت اداره میکنند که کنترل همهچیز را در دست دارند و برای باقیماندن در قدرت آزادی افراد را سلب میکنند.
کشورهای ضعیفتر فقط نامی از گذشته خود را یدک میکشند. حیات این کشورها که دیگر از هویت و قدرت تهی شدهاند، کاملاً وابسته به وامهای کلان مالی سازمانهایی است که از سیستم اقتصادی کنونی پشتیبانی میکنند.
بیشتر بخوانید: بیت کوین چگونه بازی را تغییر داد؟
بیت کوین این مشکل را رفع میکند
سلطه بینالمللی دلار موقعیت درخشانی است که ایالات متحده از آن بهمناسبی برای برجستهی بر تمام دنیا استفاده کرده است. نتیجه همین موضوع جهانی ناعادلانه است که براساس سلسلهمراتب کانتیلون و معیارهای ایالات متحده طبقهبندی میگردد.
بهترین سرمایه انسانی جذب ایالات متحده میگردد.و کشورهای تهیشده به بردگان مطیع سازمانهای بزرگ مالی تبدیل میشوند؛ درحالیکه پیوسته مجبورند منابع انسانی و ملی خود را از دست بدهند.
بیت کوین میتواند با هژمونی ناعادلانه دلار مبارزه کند. برخلاف ارز ذخیره جهانی دلار، بیت کوین کنترل مرکزی ندارد؛ در نتیجه، بالاخره شرایط رقابت منصفانه و برابر خواهد شد. کشورهای ضعیفتر بهجای اینکه در کنترل اربابان قدرتمند خود باشند، احیا خواهند شد و موقعیتی برای پیشرفت پیدا خواهند کرد.
بهجای اینکه ایالات متحده در جایگاه شخص ثالث نزاعهای بینالمللی را کنترل کند، کشورها خود اختلافاتشان را حل خواهند کرد. در کناراین، ازنظر فرهنگی بهجای تسلط فرهنگ آمریکایی، شاهد شکوفایی و رشد فرهنگهای متنوع خواهیم بود.
در این صورت، کشورها هم میتوانند از سرمایه انسانی خود بهتر استفاده کنند؛ چون افراد دیگر مجبور نیستند برای استفاده حداکثری از استعدادشان به ایالات متحده مهاجرت کنند. بدینترتیب، بهجای اینکه قدرت در کشوری متمرکز باشد که میتواند برای بقیه جهان پول چاپ کند، کشورهایی موفقتر خواهند بود که بیشترین مقدار آزادی را برای شهجریانان خود آماده کنند.
آینده بیت کوین و تورم دلار
بااینحال، راه زیادی تا برجستهی نویدبخش بیت کوین باقی مانده است و هنوز تلاشهای زیادی باید شود. دلار کماکان پشتوانه مالی کشورهای مختلف است؛ بهویژه کشورهایی که با اَبَرتورم دستوپنجه نرم میکنند. فعلاً راه طویلی تا هویداشدن تورم دلاری مانده است؛ چون برای افرادی که اَبَرتورم را تجربه میکنند، نرخ تورم سالانه ۷درصد دلار آمریکا بسیار ناچیز بهنظر میرسد.
بیشتر بخوانید: ما در آستانه بزرگترین انتقال ثروت در تاریخ هستیم
تغییرات واقعی زمانی اتفاق میافتد که چاپ بیرویه دلار این ارز را هم دچار تورم شدید کند. متأسفانه این جریان زمان بسیار زیادی طول خواهد کشید. بااینهمه، شاید در دنیایی با دو ارز ذخیره جهانی این اتفاق سریعتر رخ دهد.
به عنوان نمونه، اگر قدرتهای نوپیدایش دنیا مانند کشورهای بریکس (چین، روسیه، برزیل و هند) در یک جبهه و متحدان ایالات متحده در جبههای دیگر دنیا را دوقطبی کنند، شاید تورم دلار سریع مشاهده شود.
زمانیکه گذار از دلار اتفاق بیفتد، تغییرات خیلی سریع شکل میگیرند. شاید تا تورم دلار راه زیادی مانده باشد؛ اما بعد از افتادن آن در سراشیبی سقوط، دیگر هیچ مانعی وجود ندارد؛ چون اعتماد دوباره به دلار بهدست نخواهد آمد.
تا آن زمان، وظیفه ما در جایگاه طرفداران بیتکوین آمادهشدن است. منظور از آمادهشدن تنها جمعآوری بیت کوین نیست. اگر چه این مسئله هم قطعاً ضروری است، ایجاد زیرساختهایی برای رسیدگی به موج عظیم تقاضای آینده، باید اولویت طرفداران بیت کوین باشد.
درپایان، فقط باید بگوییم که بیت کوین بخرید و زیرساختهای پذیرش گسترده آن را آماده کنید؛ چون قطعاً آیندهای بهتر در راه است.